نقطه آغاز بحث، پاسخ مشرکان در برابر دعوت به پیروی از قرآن است: «ما همان راه و روش پدرانمان را دنبال میکنیم و همین برای ما کافی است». این موضع، یعنی تقلید کورکورانه از گذشته، به عنوان یک عامل کلیدی در انحراف بشر معرفی میشود. قرآن کریم چنین پیرویای را قاطعانه باطل میشمارد، بهویژه اگر نیاکان مورد نظر، خود فاقد تعقل و هدایت بوده باشند. اساس پذیرش هر حقیقتی، تعقل و عقلانیت بوده و تقلید تنها زمانی ارزشمند است که «محققانه» باشد، یعنی پس از تحقیق و شناخت یک صاحب علم؛ همانند انتخاب مجتهد برای عمل به احکام یا اعتماد به پزشک متخصص برای درمان. در غیر این صورت، پیروی کورکورانه که از سستی و تنبلی نشأت میگیرد، خود نوعی از وسوسه شیطان محسوب میشود. خداوند برای هدایت انسان دو حجت قرار داده است: حجت ظاهری که پیامبران و وحی هستند و حجت باطنی که همانا عقل و فکر است. این دو لازم و ملزوم یکدیگرند؛ عقل بدون وحی، ناقص است و وحی بدون عقل، فهمناپذیر. بر همین اساس در آیه «اتّبِعوا ما أُنْزِلَ إلیکم» مراد از «آنچه خدا نازل کرده» (ما أُنْزِلَ الله) تنها وحی نیست، بلکه برهان عقلی را نیز شامل میشود. از این منظر، کسانی که دینی ساختگی و بیپایه دارند، هیچ برهانی برای ادعای خود ندارند، چنانکه قرآن در آیه ۱۱۷ سوره مؤمنون میفرماید: وَمَن یَدعُ مَعَ اللهِ إِلهاً آخَرَ لا بُرهانَ لَهُ بِهِ (هر کس جز خدا را بپرستد و برای آن دلیلی ندارد، راه باطل را میپیماید).
وسوسههای شیطان؛ از سنتهای تاریخی تا فریب در عصر دیجیتال
وسوسه شیطان، پدیدهای عجیب و ماورایی نیست، بلکه در همین گرایش به راحتطلبی، بیتعقلی و عادتهای غلط نهفته است. این رفتار در تاریخ نیز سابقهای طولانی دارد. در داستان حضرت ابراهیم(ع)، قوم او در توجیه بتپرستی خود گفتند: بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَیْهَا یَعْمَلُونَ (انبیا، آیه ۵۲)، یعنی ما پدرانمان را بر همین آیین یافتیم. همچنین قرآن در سوره زخرف، آیه ۲۳، از گفتار مترفین و خوشگذرانان یاد میکند که در برابر پیامبران میگفتند: إِنّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَی أُمَّةٍ، وَإِنّا عَلَی آثَارِهِم مُهْتَدُونَ. این تکیه بر سنتهای بیاساس، همواره ابزار قدرتمندان برای فریب مردم سادهدل بوده است.
امروز، این وسوسهها در اشکال نوینی ظهور کردهاند. شیطان در هر زمان، انسانها را متناسب با جایگاه و ظرفیتشان وسوسه میکند. برای مثال، برخی که از فقر گسترده و حلبیآبادهای دوران پادشاهی بیخبرند، با قضاوتهای ناآگاهانه میگویند: «پدر و مادرم دیوانه بودند که انقلاب کردند!» این نمود بارز وسوسه شیطان در دوران معاصر است. ابزار مدرن این فریب، فضای مجازی است؛ اینستاگرام، تلگرام و شبکههایی که بدون حجت و برهان، ذهنها را با شبهههای بیاساس درگیر میکنند. برخی چنان در این دادههای انحرافی غرق میشوند که «شب پای ماهواره مینشینند و صبح انتظار براندازی دارند!» این همان فریب آرام، نرم و بیصدای شیطان است که با ظرافت نفوذ میکند تا فرد متوجه لحظه فریب خوردن خود نشود.
نبرد درونی با هوای نفس؛ آخرین سنگر عقلانیت
برای مقابله با شیطان، باید دو جبهه را مدیریت کرد: شبهات فکری و هوای نفس. طبیعت انسان به تنبلی و راحتطلبی گرایش دارد و هر چیزی را آماده و آسان میخواهد. درس خواندن سخت است و نوعی جهاد محسوب میشود، اما شیطان راه سادهتر را پیشنهاد میدهد: «مدرک جعلی بگیر، زحمت نکش». این همان نقطهای است که فرد به خیال زیرکی، فریب وسوسه را میخورد. قرآن در سوره قیامت به این طبع انسان اشاره میکند: بل یُرِیدُ الإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ، یعنی انسان ذاتاً میخواهد راهش همیشه باز و بیمانع باشد.
وقتی این تمایل افراطی شود و انسان موانع زندگی را نپذیرد، ممکن است به دزدی و اختلاس روی آورد. دزدی بیکلاس، بالا رفتن از دیوار مردم است و دزدی باکلاس، اختلاس در ادارات با کت و شلوار اتوکشیده. اهمیت غلبه بر هوای نفس به قدری است که خداوند حتی به پیامبر اکرم(ص) هشدار میدهد: وَلَئِنِ اتَّبَعتَ أَهْوَاءَهُم بَعدَ مَا جَاءَکَ مِنَ العِلمِ إِنَّکَ إِذًا لَمِنَ الظّالِمِینَ. این آیه نشان میدهد حتی پیامبر(ص) نیز مأمور است هوای نفس را کنار گذاشته و برهان را معیار عمل قرار دهد. در نهایت، هر جا تعقل و تفکر از میان برود، انسان یا گرفتار وسوسه مستقیم شیطان میشود یا تحت تأثیر دیگرانی قرار میگیرد که خود تسلیم شیطان شدهاند. از دزدی آشکار تا دزدی علمی، همه جلوههای یک حقیقتاند: دور شدن از عقل و برهان.



نظر شما